منتقم خون شهیدان خواهد آمد

ساخت وبلاگ
خدایا شکر که فرزندان خوبی دارم و با بودن در کنارشان احساس آرامش دارم. احساسی سر شار از زندگی ، امید ، نگاه به آینده و نشاط . خدا را شکر میگویم که اگرچه حادثه تلخ بریده شدن علایق رخ داد و همسرم به دیار رحمت شتافت ولی نوگلهایی بسیار ارجمند را برایم به یادگار گذاشت. هرکدامشان را که مینگرم یادآور حوادث شیرین با زهره بودن را برایم تداعی میکنند. خدایا تو را سپاس میگویم که او را به من ارزانی داشتی. امید به رحمت واسعه تو دارم و امیدوارم که در دیار باقی و رحمت واسعه ات باز هم من را شایسته با او بودن قرار دهی.کسانی که این سطور را مطالعه میکنند ممکن است بگویند حالا که فوت نموده است اینچنین میگویی.... آری در تمام زندگی ها چون دو تفکر مستقل در کنار هم قرار میگیرند حتما مشاجره و اقتضاعات طبیعی وجود دارد . مهم ادامه حرکت بوده و میباشد. + نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۲ ساعت 9:58 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 15:18

شدیدا بوی عطر گل یاس و نرگس میآید.

نسیم ظهور را به وضوح میتوان حس نمود.

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۲ ساعت 11:12 توسط حسین عرب  | 

منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 15:18

هر روز که میگذرد اطرافیانم بیشتر سرد میشوند و داغ ققنوسم را از یاد میبرند. مثل این است که خداوند همه حرارت این داغ را از دل اطرافیانم بر میدارد تا با خنکای دل آرامش یافته و به روزمره گی بپردازند و داغ دلشان و حرارت و گداخته گی آنها را بر دل من میگذارد تا در کوره آزمایش او من نیز صبورتر و گداخته تر گردم. به هر حال داغ دلم در فقدان ققنوسم هر روز گداخته تر و ناله ام سوزناک تر میشود. بیچاره مادرم دیشب آنقدر برایش گریستم و او نیز از داغ هایش گفت و گریست که حس میکنم داغ او نیز بر داغ من افزوده شد. + نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت 12:45 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 5:34

بعضی از دوستان که این جذر و مد را در روحم میبینند ، در عین بزله گویی و خندیدن چشمانم میگرید و هر از گاهی قطره ای میلغزد و بر روی پیراهنم میریزد ، لب به اعتراض گشوده اند که ایمانت به خداوند ناقص است. توکل و تفویض نداری. بر اراده او صبر و عنان از کف داده ای. و قص علیهذا ...آیا نالیدن در رثای فقدان بال پروازم به سوی دوست کفر و شرک است ؟ آیا گداختن در فقدانش نتیجه ایمان ناقص من است ؟ به خدای لا شریک قسم که از مرگ او نمینالم که مرگ حق است و دیر یا زود همه را میرباید. ولی برای فقدانش نباید بگریم. نباید مویه کنم؟ او که بهترینم بود را از دست داده ام آیا نباید برای بهترینم بسوزم؟آیا علی ابن ابیطالب برای زهرای مرضیه گریه نکرد؟ آیا تا آخر عمرش دست از خضاب نکشید؟ آیا یعقوب برای یوسفش گریه نکرد؟ آیا پیامبر برای پسرش ابراهیم گریان نشد؟چه باید کرد و من چه کنم؟ کسی میتواند مرا یاری کند؟ + نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت 13:1 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 5:34

شنبه گذشته مورخ 1402/08/13 موعد پت اسکن در بیمارستان خاتم النبیاء تهران داشتم. در لابی به انتظار نشسته بودم ، شخصی که بعد متوجه شدم ایشان نیز مریض است و مثل من منتظر ، سر صحبت را باز کرد و وقتی متوجه شد که من هم مریض هستم مثل خودش و اتفاقا به همان مریضی ایشان مبتلا هستم ، با تعجب میگفت چرا اینقدر شاد و خندانی؟ چه میشود ترا که همه اش در حال خندیدنی ؟ منهم با خنده گفتم داغ درون من را فقط خندیدن دوا میکند. گفت چه میکنی اینجا؟ گفتم مشغول تنظیم اسناد مورد نیازم هستم. با تعجب پرسید چه سندی ؟ گفتم برای خدا سند سازی میکنم تا به دادگاهش ارائه کنم که وقت رفتنم شده است و رضایتش را جلب کنم تا مرا هم به نزد خودش برده و دلم را شاد کند.او نمیدانست همانجا که نشسته بودم (بهمراه خواهرم) در تیر ماه گذشته بهمراه ققنوسم نشسته بودم و با هم از آینده ای روشن صحبت میکردیم. در آن آینده فرزندانمان را عروس و داماد میکردیم و دست در دست نوه هایمان به میهمانی میرفتیم. آری او نمیدانست بر روی همان مبلی نشسته بودم که چند ماه قبل با تکیه به همسرم نشسته بودم. فقط خواهرم که نزدیکم بود اشکهایم را میدید و دیگران خندیدنهایم را. کلا دیوانه ای شده ام برای خودم.راستی که خدا هم شوخی های عجیبی میکند. من باید برای درمانم بروم همانجایی که دست در دستش نشسته بودم. 14 روز در آن قسمت و در بخش پرستاریش را کرده بودم. با او درد کشیدم .با او درمان شدم. با او به منزل برگشتم. حال رفته ام به جایی که دیگر جز خاطره هایش چیزی در دستانم نیست. + نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت 13:45 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 5:34

دیشب مراسم چهلمین روز وداع من و فرزندانم با ققنوس زیبایم برگزار گردید. حدیث جانکاه دل بریدن ، علاقه ها را در رویاها جستحو کردن ، صبر بر دلتنگی فرزندانم ، صبر بر دلخواسته ها و دلخاسته های نزدیکانم ، صبر بر تنهایی شب های طولانی که برای به صبح رسیدنشان هزاران ثانیه را باید شمرد و ....صبر چه موجود عحیبی است + نوشته شده در جمعه بیست و هشتم مهر ۱۴۰۲ ساعت 9:24 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 8:26

خواهرم برایم نقل کرد که شب سه شنبه گذشته او را در رویایش دیده بوده است. از او پرسیده بود که من از مرگ خیلی میترسم بگو چه اتفاقی افتاد ...او هم گفته بود ابتدایش کمی سخت بود ولی الان در آرامش کامل بدون درد و رنج و در ناز و تنعم به سر میبرم. این مطلب را دوبار گفته بود و به نماز قیام نموده بود ... همین و بس ... او به آرامش ابدی رسید و من مضطر واقعی .. برایش بسیار دعا نموده ام که آرامش ابدی را نوش جان کند و خوشحالم که در همین حال به سر میبرد .... فقط امیدوارم که از خطاهای من هم گذشته باشد و من نیز به زودی بتوانم به آرامش ابدی دست پیدا کنم. + نوشته شده در شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۲ ساعت 8:44 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 8:26